امام جواد(ع)
محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی (۱۹۵-۲۲۰ق)، امام نهم شیعیان اثناعشری. کنیه اوابوجعفر ثانی است. او ۱۷ سال امامت کرد و در ۲۵ سالگی به شهادت رسید. در میان امامان شیعه، وی جوانترینامام در هنگام شهادت بوده است.
سنّ کمِ او در هنگام شهادت پدر، سبب شد تا شماری از اصحاب امام رضا(ع)، در امامت او تردید کنند؛ برخی،عبدالله بن موسی را امام خواندند و برخی دیگر به واقفیه پیوستند، اما بیشتر آنان امامت محمد بن علی(ع) را پذیرفتند.محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی (۱۹۵-۲۲۰ق)، امام نهم شیعیان اثناعشری. کنیه اوابوجعفر ثانی است. او ۱۷ سال امامت کرد و در ۲۵ سالگی به شهادت رسید. در میان امامان شیعه، وی جوانترینامام در هنگام شهادت بوده است.
سنّ کمِ او در هنگام شهادت پدر، سبب شد تا شماری از اصحاب امام رضا(ع)، در امامت او تردید کنند؛ برخی،عبدالله بن موسی را امام خواندند و برخی دیگر به واقفیه پیوستند، اما بیشتر آنان امامت محمد بن علی(ع) را پذیرفتند.
ارتباط امام جواد(ع) با شیعیان، بیشتر از طریق وکلا و نامهنگاری انجام میگرفت. در دوره امامت امام دهم شیعیان، فرقههای اهل حدیث، زیدیه، واقفیه و غلات فعالیت داشتند. وی شیعیان را از عقاید آنان آگاه میکرد و از نمازخواندن پشت سر آنها نهی، و غالیان را لعن مینمود.
مناظرات علمی امام جواد با عالمان فرقههای اسلامی در مسائل کلامی، همچون جایگاه شیخین و مسئلههای فقهیمانند حکم قطع کردن دست دزد و احکام حج، از مناظرات معروف امامان معصوم دانسته شده است.
محتویات
[نهفتن]نسب، کنیه و لقبها
محمد بن علی بن موسی بن جعفر، امام نهم شیعیان اثناعشری است که به جوادالائمه شهرت دارد. نسب او با شش واسطه به علی بن ابیطالب(ع) پیشوای اول شیعیان، میرسد. پدرش امام رضا(ع)، پیشوای هشتم شیعیان است.[۱] مادر او کنیز بود و سَبیکَه نوبیه نام داشت.[۲] [یادداشت ۱]
کُنیه وی ابوجعفر و ابوعلی است.[۳] در منابع روایی، از وی با عنوان ابوجعفر ثانی یاد میشود.[۴] تا با ابوجعفر اول (امام باقر(ع) اشتباه نشود.[۵]
لقب وی جواد و ابن الرضا[۶] است. القاب تقی، زکی، قانع، رضی، مختار، متوکل[۷]،مرتضی و منتجب،[۸] را نیز برای او برشمردهاند.
زندگینامه
گاهشمار زندگی امام جواد(ع) | |
---|---|
۱۰رجب۱۹۵ق. | تولد امام جواد(ع)[۹] |
۲۰۰ق | سفر امام رضا(ع) به مرو |
آخر صفر۲۰۳ق. | شهادت امام رضا(ع) و آغازامامت جوادالائمه[۱۰] |
۱۵ذیالحجه۲۱۲ق | تولد امام هادی(ع)[۱۱] |
۲۱۴ق | تولد موسی مبرقع[۱۲] |
۲۱۵ق. | ازدواج با ام الفضل[۱۳] |
۱۸رجب۲۱۸ق. | مرگ مأمون و آغاز خلافتمعتصم[۱۴] |
۲۸محرم۲۲۰ق. | احضار امام جواد(ع) به بغداد توسط معتصم[۱۵] |
آخر ذیالقعده۲۲۰ق. | شهادت امام جواد(ع)[۱۶] |
بر اساس گزارش مورخان، امام جواد(ع) در سال ۱۹۵ق در مدینه به دنیا آمد. اما درباره روز و ماه ولادت او اختلاف است. بیشتر منابع تولد او را در ماه رمضان دانستهاند.[۱۷] برخی روز آن را ۱۵ رمضان[۱۸] و برخی دیگر ۱۹ رمضان[۱۹] گفتهاند.[۲۰] شیخ طوسی در مِصْباحُ الْمُتَهَجِّد، تاریخ ولادت او را ۱۰ رجب ذکر کرده است.[۲۱]
از برخی روایات برمیآید که قبل از تولد جواد الائمه، برخی از واقفیان میگفتند علی بن موسی نسلی از خود باقی نمیگذارد و با مرگ او سلسله امامت قطع میشود.[۲۲] از اینرو وقتی که جوادالأئمه به دنیا آمد، امام رضا(ع) او را مولودی بابرکت برایشیعیان توصیف کرد.[۲۳] با این حال حتی پس از تولد او نیز، برخی از واقفیان، انتساب او به امام رضا(ع) را منکر شدند. آنان میگفتند جوادالأئمه از نظر چهره به پدرش شباهت ندارد، تا اینکه قیافهشناسان را حاضر کردند و آنان نسبت بین امام جواد و امام رضا را تأیید نمودند.[۲۴]
درباره زندگی حضرت جواد(ع)، اطلاعات چندانی در منابع تاریخی نیامده است. دلیل آن را محدودیتهای سیاسی حکومت عباسی، تقیه و عمر کوتاه او دانستهاند.[۲۵] او در مدینه زندگی میکرد. بنا بر گزارش ابن بیهق، یک بار برای دیدار پدر بهخراسان سفر کرد.[۲۶] و پس از امامت نیز چندین بار از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شد.
ازدواج
مأمون عباسی در سال ۲۰۲ق[۲۷] یا ۲۱۵ق[۲۸] دختر خود ام فضل را به عقد امام جواد(ع) در آورد. برخی گفتهاند: احتمالاً در دیداری که جوادالأئمه با پدر در طوس داشت،[۲۹] مأمون، ام الفضل را به عقد او درآورد. ابن کثیر بر این باور است که خطبه عقد او با دختر مأمون در زمان حیات علی بن موسی الرضا(ع) خوانده شد، اما ازدواج آنها در سال ۲۱۵ق. در تکریتبوده است.[۳۰]
ازدواج جوادالأئمه با ام الفضل، به درخواست مأمون صورت گرفت.[۳۱] مأمون هدف خود را این میدانست که پدر بزرگ کودکی از نسل پیامبر(ص) و امام علی(ع)باشد.[۳۲] شیخ مفید در کتاب الارشاد آورده است، مأمون به دلیل شخصیت علمی محمد بن علی و شوق و شعفی که نسبت به او داشت، ام الفضل دختر خود را به ازدواج آن حضرت درآورد؛[۳۳]،[۳۴] اما برخی از پژوهشگران بر این باورند که این ازدواج با انگیزه و اهداف سیاسی انجام شده است از جمله اینکه مأمون میخواست از این راه، امام جواد و ارتباط او با شیعیان را کنترل کند.[۳۵] یا خود را علاقمند به علویان نشان دهد و آنان را از قیام علیه خود باز دارد.[۳۶] این ازدواج اعتراض برخی اطرافیان مأمون را در پی داشت زیرا بیم آن داشتند که خلافت از عباسیان به علویان منتقل شود.[۳۷] امام جواد(ع) مهریه ام الفضل را معادل مهریه حضرت زهرا(س)(۵۰۰ درهم) تعیین کرد.[۳۸]
همسر دیگر جوادالأئمه، سمانه مغربیه است[۳۹] که کنیز بود و به دستور خود ایشان خریداری شد.[۴۰] امام جواد، از ام فضل صاحب فرزندی نشد.[۴۱] و همه فرزندان او از سمانه بودند.[۴۲]
فرزندان
بنابر نقل شیخ مفید، امام جواد(ع) ۴ فرزند به نامهای علی، موسی، فاطمه و امامه داشت.[۴۳] برخی دختران امام را ۳ تن به نامهای حکیمه، خدیجه و ام کلثوممیدانند.[۴۴] در برخی از منابع متأخر از ام محمد و زینب نیز به عنوان دختران آن حضرت یاد شده است.[۴۵]
دوران امامت
محمد بن علی(ع)، پس از شهادت امام رضا(ع) در سال ۲۰۳ق به امامت رسید.[۴۶] دوران امامت او با خلافت دو تن از خلفای عباسی همزمان بود. حدود ۱۵ سال از امامت او در خلافت مأمون(۱۹۳-۲۱۸ق) و ۲ سال در خلافت معتصم(۲۱۸-۲۲۷ق) سپری شد.[۴۷][یادداشت ۲] مدت امامت جوادالائمه ۱۷ سال بود[۴۸] و با شهادت او درسال ۲۲۰ق امامت به فرزندش، امام هادی(ع) منتقل شد.[۴۹]
از دیدگاه شیعه، امام فقط با نص امام قبلی تعیین میشود؛[۵۰] یعنی هر امام باید با عبارت صریح، امام پس از خود را تعیین کند. امام رضا(ع) در موارد متعددی امامت محمد بن علی را به اصحاب خود اعلام کرده بود. در هر یک از کتابهای کافی،[۵۱]ارشاد،[۵۲] اعلام الوری[۵۳] و بحارالانوار،[۵۴] بابی درباره نصوص امامت محمد بن علی(ع) وجود دارد که به ترتیب ۱۴، ۱۱، ۹ و۲۶ روایت را در این باره نقل کردهاند. از جمله: یکی از اصحاب علی بن موسی(ع) از او درباره جانشینش سؤال کرد، حضرت رضا(ع) با دست خود به فرزندش محمدِ تقی اشاره کرد.[۵۵] یا در روایتی فرمود:
- «این ابوجعفر است که به جای خود نشانده و مقام خود را به او واگذار کردهام.»[۵۶]
راویانی همچون علی بن جعفر، صفوان بن یحیی، معمر بن خلاد، حسین بن یسار، ابن ابینصر بزنطی، ابن قیاما واسطی، حسن بن جهم، ابویحیی صنعانی، خیرانی، یحیی بن حبیب زَیات، نصوص بر امامت محمد بن علی(ع) را روایت کردهاند.[۵۷]
امامت در کودکی و سرگردانی شیعیان
امام جواد در حدود ۸ سالگی، به امامت رسید.[۵۸] به دلیل پایین بودن سن وی، شیعیان درباره امامت پس از امام رضا اختلاف پیدا کردند و برخی به دنبال عبدالله بن موسی رفتند، اما طولی نکشید او را شایسته امامت ندانستند و از او روگرداندند.[۵۹] برخی به احمد بن موسی گرویدند و شماری نیز به واقفیه پیوستند.[۶۰] با این حال، بیشتر اصحاب علی بن موسی الرضا(ع) به امامت فرزندش جواد معتقد شدند. منابع علت این اختلاف را کودکی جوادالائمه دانستهاند. به گفته نوبختیعلت پیدایش این اختلاف، آن بود که آنان بلوغ را از شرایط امامت میدانستند.[۶۱] البته این مسئله در زمان حیات امام رضا(ع) نیز مطرح بود. حضرت رضا در واکنش به کسانی که خردسالی جوادالأئمه را مطرح میکردند به نبوت حضرت عیسی در کودکی استناد میکرد و میفرمود: «سن عیسی هنگامی که نبوت به وی عطا شد کمتر از سن فرزند من بوده است.»[۶۲] اما این مسئله در زمان امامت جوادالائمه، به صورت جدیتر و به عنوان شبهه مطرح شد و سبب شد برخی از خواص اصحاب امام رضا مانند یونس بن عبدالرحمن نیز در امامت جواد الائمه تردید کنند. از این رو هنگامی که گروهی از بزرگان شیعیان مانند ریان بن صلت، صفوان بن یحیی، محمد بن حکیمو یونس بن عبدالرحمان در منزل عبدالرحمان بن حجاج گرد آمدند تا درباره پیشوای شیعیان پس از امام رضا گفتگو کنند. یونس بن عبدالرحمن به آنان گفت تا زمانی که این کودک(جوادالأئمه) بزرگ شود به چه کسی رجوع کنیم؟ و با واکنش تند ریان بن صلت مواجه شد. ریان گفت اگر این امامت این کودک از جانب خدا باشد اگر یک روز هم از عمر او گذشته باشد مانند کسی است که صد سال عمر کرده و اگر امامت او از جانب خدا نباشد اگر هزار سال هم داشته باشد مانند یکی از مردم عادی است.[۶۳]
همچنین در پاسخ به کسانی که شبهه کودکی امام جواد را مطرح میکردند، به آیاتی از قرآن درباره نبوت حضرت یحیی در کودکی[۶۴] و سخن گفتن حضرت عیسی[۶۵]در گهواره استناد میشد.[۶۶] خود او نیز در پاسخ به کسانی که مسئله سن او را مطرح میکردند، به جانشینی حضرت سلیمان به جای حضرت داود، در کودکی اشاره میکرد و میگفت: هنگامی که حضرت سلیمان کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا میبرد، حضرت داود او را جانشین خود کرد اما علمای بنیاسرائیل آن را انکار میکردند.[۶۷]
پرسشهای شیعیان و پاسخهای امام
با اینکه امام رضا(ع) در موارد متعددی به امامت جوادالائمه تصریح کرده بود[۶۸] برخی از شیعیان برای اطمینان بیشتر، وی را با پرسشهایی میآزمودند.[۶۹] این آزمایش در مورد ائمه دیگر نیز مطرح بود[۷۰] اما با توجه به سن کمِ جوادالأئمه، درباره او ضرورت بیشتری داشت.[۷۱] برخی از پژوهشگران بر این باورند این کار از سوی شیعیان به این دلیل صورت میگرفت که گاهی به دلایلی همچون تقیه و حفظ جان امام، بر چندین نفر وصیت میشد.[۷۲][یادداشت ۳]
گزارشهای مختلفی از پرسشهای شیعیان و پاسخهای امام جواد در منابع روایی آمده است. پاسخهای ایشان سبب ترفیع جایگاه وی و پذیرش امامت او نزد شیعیان میشد.[۷۳] بنابر برخی روایات، گروهی از شیعیان که از بغدادو شهرهای دیگر به حج آمده بودند برای دیدار جوادالأئمه به مدینه رفتند. آنان در مدینه با عبدالله بن موسی دیدار کردند و از او سؤالاتی پرسیدند، پاسخهای عبدالله آنان را قانع نکرد، شیعیان متحیر و نگران بودند تا آینکه با امام جواد(ع) دیدار کردند و با پاسخهای او قانع شدند.[۷۴] البته پرسشهای شیعیان مختص امام جواد نبود. آنان افراد دیگر را به همین شیوه میآزمودند.
برخورد با فرقههای دیگر
از پرسشهای شیعیان و پاسخهای امام جواد که در منابع شیعی نقل شده، به دست میآید که در دوره امامت او، فرقههای اهل حدیث، واقفیه، زیدیه و غلات فعالیت میکردند. اهل حدیث بر این باور بودند که خدا جسم است امام جواد شیعیان را از نماز خواندن پشت سر کسانی که خدا را جسم میدانستند و نیز از پرداخت زکات به آنان نهی میکرد.[۷۵] او در پاسخ به ابوهاشم جعفری که از تفسیر آیه «لا تُدْرِکهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یدْرِک الْأَبْصار»[۷۶] پرسیده بود، امکان دیدن خدا با چشم(عقیده مجسمه) را نفی کرد و فرمود: اوهام قلوب، دقیقتر از دید چشمان است. انسان میتواند چیزهایی را که ندیده تصور کند اما نمیتواند آنها را ببیند. وقتی که اوهام قلوب نمیتوانند خدا را درک کنند چگونه چشمان او را بینند و درک کنند؟[۷۷]
روایاتی از اوی در مذمت واقفیان نقل شده است[۷۸] او زیدیه و واقفیان را در ردیف نواصب قرار میداد.[۷۹] و میگفت آیه «وجوهٌ یومئذٍ خاشعه، عاملهٌ ناصبه» درباره آنان نازل شده است.[۸۰] او همچنین اصحاب خود را، از نماز خواندن پشت سر واقفیان نهی میکرد.[۸۱]
امام جواد، غالیانی همچون ابوالخطاب و پیروان او را لعن میکرد. او همچنین کسانی که در لعن ابوالخطاب توقف یا تردید میکردند را نیز لعن مینمود.[۸۲] جوادالائمه، افرادی همچون ابوالغمر، جعفر بن واقد و هاشم بن ابیهاشم را پیرو ابوالخطاب معرفی میکرد و میگفت آنان با نام ما(اهل بیت) از مردم بهرهکشی میکنند.[۸۳] بنابر روایتی که در رجال کشی آمده است او قتل دو تن از غلات به نامهای ابوالمهری و ابن ابیرزقاء را جایز دانست و دلیل آن را نقش آنان در منحرف کردن شیعیان عنوان کرد.[۸۴] گفته شده است امام در نامههایی که برای وکلای خود میفرستاد شیعیان را از رفت و آمد با غالیان منع میکرد.
همچنین جوادالأئمه خطاب به محمد بن سنان، ادعای مفوضه مبنی بر واگذاری خلق و تدبیر جهان به پیامبر(ص) و امامان را رد کرد. البته تفویض احکام [یادداشت ۴] را به عنوان عقیدهای درست معرفی نمود و آن را هم به مشیت الهی منتسب کرد و فرمود: این عقیدهای است که هر کس از آن جلوتر برود از اسلام خارج است و هر کس آن را نپذیرد (دینش) نابود میشود و هر کس آن را بپذیرد به حق پیوسته است.[۸۵]
سیره
برخی از منابع، دلیل ملقب شدن پیشوای نهم شیعیان به جواد را، کثرت بخشش و احسان او به مردم دانستهاند.[۸۶] بر پایه نامهای که امام رضا(ع) از خراسان برای فرزندش جواد فرستاد، حضرت جواد از همان سالهای اولیهٔ زندگی، به سخاوتمندی معروف و زبانزد بوده است. هنگامی که پدرش در خراسان بود، اصحاب، جواد را از درب فرعی خانه خارج میکردند تا با افراد کمتری مواجه شود که برای دریافت کمک گرد خانهاش تجمع میکردند. بر پایه این روایت، حضرت رضا نامهای به جواد فرستاد و به او سفارش نمود تا به حرف کسانی که به او میگویند از درب اصلی رفت و آمد نکند، گوش ندهد. علی بن موسی الرضا(ع) در این نامه به پسرش سفارش کرده بود که: «هر وقت میخواهی از خانه خارج شوی، مقداری سکه طلا و نقره همراه داشته باش. هیچکس از تو درخواستی نکند مگر اینکه چیزی به او بدهی. او همچنین سفارش بستگان نزدیک او مانند عموها، داییها، عمهها و خالهها را به صورت ویژه کرده بود.[۸۷]
قرشی جوادالأئمه را عابدترین و خالصترین مردم زمانهاش معرفی کرده است. او از کثرت نافلههای وی سخن گفته است. به گفته قرشی حضرت جواد نافلهای به جای میآورد که در هر رکعت آن هر یک از سورههای حمد و توحید را ۷۰ بار میخواند.[۸۸] همچنین بر پایه روایتی که سید ابن طاووس نقل کرده است هنگامی که ماه قمریفرا میرسید محمد بن علی دو رکعت نماز میگذارد که در رکعت اول پس از سوره حمد، ۳۰ مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم ۳۰ مرتبه سوره قدر را میخواند و سپسصدقه میداد.[۸۹]
امام جواد، برتری انسانها را به واسطه علم آنان میدانست نه به واسطه نسب و نژاد. از او نقل شده است که الشریف کل الشریف من شرفه علمه[۹۰]؛ با شرافتترین از همه شریفها کسی است که شرفش به واسطه عملش باشد از این رو به طبقات پایین جامعه از جمله بردگان توجه داشت و با آنان نشست و برخاست میکرد. برخی از نویسندگان حدود ده تن از اصحاب آن حضرت را از بردگان بر شمردهاند.[۹۱]
نقش انگشتری او، حَسْبِی اللَّهُ حَافِظِی بوده است.[۹۲]
روایات و مناظرات
حدود ۲۵۰ حدیث از امام جواد نقل شده است.[۹۳] این روایات در موضوعات فقهی، تفسیری و عقیدتی است. کم بودن روایات منقول از وی در مقایسه با برخی دیگر از امامان معصوم را به جهت تحت کنترل بودن و همچنین سن کم وی در زمان شهادت دانستهاند. از معروفترین سخنان وی، روایت «الْمُؤْمِنُ یحْتَاجُ إِلَی ثَلَاثِ خِصَالٍ تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ ینْصَحُهُ.»[۹۴]است که در آن مؤمن را نیازمند توفیق الهی، واعظ درونی و پذیرش خیرخواهی، دانسته است.
همچنین محمد تقی(ع) در دوران امامت خود چندین بار با برخی از فقیهان دربار عباسی مناظره کرد. گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که برخی از این مناظرهها به درخواست درباریان مأمون و معتصم و با هدف آزمایش پیشوای نهم شیعیان انجام میگرفته است و نتیجه آن باعث شگفتی و تحسین حاضران میشده است. منابع ۹ مناظره و گفتگو از جوادالأئمه گزارش کردهاند که چهار مورد آنها با یحیی بن اکثم و یک مورد با احمد بن ابیداوود قاضی القضاتهای بغداد بوده است. همچنین گفتگوهایی از وی با عبدالله بن موسی، ابوهاشم جعفری، عبدالعظیم حسنی و معتصم نیز گزارش شده است. موضوع این گفتگوها مباحث فقهی مربوط به حج، طلاق، حد سرقت و مباحث کلامی همچون ویژگی یاران امام دوازدهم، فضایل شیخین و اسماء صفات خدا بوده است.
مناظره در مجلس مأمون
از مناظرات مهم امام محمد تقی(ع) که در زمان مأمون عباسی در بغداد صورت گرفت، مناظره با یحیی بن اکثم، فقیه دربار عباسی، بود. بنابر برخی منابع شیعه، علت وقوع این مناظره، اعتراض سران عباسی به پیشنهاد ازدواج او با ام الفضل از سوی مأمون بود. مأمون برای اثبات درستی تصمیم خویش، به آنان پیشنهاد کرد تا جوادالأئمه(ع) را بیازمایند. آنان پذیرفتند و برای آزمودن آن حضرت، جلسه مناظرهای ترتیب دادند.
یحیی در مناظره، نخست مسئلهای فقهی درباره شخص مُحرمی که حیوانی را شکار کرده مطرح ساخت. امام جواد، با مطرح کردن وجوه گوناگون برای مسئله،[یادداشت ۵] از یحیی بن اکثم پرسید منظور وی کدام وجه است. یحیی بن اکثم در جواب درماند. سپس خود امام جواد، مسئله را با صورتهای مختلف آن پاسخ گفت. درباریان و علمای عباسی پس از شنیدن جواب امام، بر تبحر او در فقه اعتراف کردند. گفتهاند که مأمون پس از مناظره گفت: خدای را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم، همان شد.[۹۵]
مناظره درباره خلفا
به نقل منابع روایی شیعه، محمد تقی(ع) در مجلسی با حضور مأمون و شماری از فقها و درباریان، با یحیی بن اکثم درباره فضایل ابوبکر و عمر مناظره کرد. یحیی خطاب به او گفت: جبرئیل از طرف خدا به رسولش گفت: از ابوبکر سؤال کن، آیا او از من راضی است؟ من که از او راضی هستم، امام پاسخ داد: من منکر فضایل ابوبکر نیستم اما کسی که این روایت را نقل کرده باید به احادیث دیگری که از پیامبر(ص) وارد شده توجه کند وآن اینکه پیامبر فرمود: هنگامی که حدیثی از طرف من به شما میرسد آن را بر کتاب خدا و سنت من عرضه کنید اگر موافق با آن بود بپذیرید و اگر نبود قبول نکنید زیرا دروغگویان و جعلکنندگان حدیث زیاد خواهند شد، سپس امام فرمود: این حدیث با قرآن موافقت ندارد زیرا خداوند در قرآن میفرماید نحن اقرب الیه من حبل الورید؛ ما از رگ گردن به شما نزدیکتریم، آیا خداوند از راضی بودن یا نبودن ابوبکر آگاهی نداشت که از او میپرسد؟[۹۶]
پس از آن یحیی درباره این روایت سؤال کرد: "مَثَل ابوبکر و عمر در زمین همانند جبرئیل و میکائیل در آسمان است، جوادالأئمه در جواب فرمود: محتوای این روایت درست نیست زیرا جبرئیل و میکائیل همواره بندگی خدا را کرده و لحظهای مرتکب گناه نشدهاند در حالی که ابوبکر و عمر پیش از آنکه اسلام بیاورند، سالهای طولانیمُشرک بودهاند.[۹۷]
قطع دست دزد
در زمان سکونت جوادالأئمه(ع) در بغداد درباره اینکه دست دزد از کجا باید قطع شود بین فقهای درباری اختلافی پیش آمد؛ برخی میگفتند از مچ باید قطع گردد و برخی دیگر قطع آن را از آرنج میدانستند. معتصم از امام جواد خواست تا نظر خود را بیان کند. جوادالأئمه از معتصم خواست او را از پاسخ معاف دارد اما خلیفه اصرار کرد و او گفت: فقط انگشتان دزد قطع میشود و بقیه دست باقی میماند. وی دلیل خود را آیه وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً (ترجمه: و مساجد ویژه خداست، پس هیچ کس را با خدا مخوانید.)[ ۷۲–۱۸] عنوان کرد. معتصم جواب امام را پسندید و دستور داد تا انگشتان دزد را قطع کنند.[۹۸] برخی بر این باورند این حادثه سبب ترویج جایگاه امامت در بین مردم شد.